نوشته های خودم
حرف و نوشته های خودم
من آخرشم نفهمیدم از کجا اومدم برای چی اینجام بعد اینجا به کجا میرم ؟ اونجا چه کار می کنم و بعد اونجاتکلیف چیه ؟
نظرات شما عزیزان:
خدایا دستانم را به درگاهت
چشمهایم را به نور ایمانت
گوشهایم را به نجوای گوشنوازت
لبانم را به بلندای فریاد کردنت
و قلبم را به دریای بیکرانت سپردم
هیچ جز تو درمانم نیست
پس فریاد میزنم
سُبْحانَكَ يا لا اِلـهَ إلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب
خيالت راحت باشه
عشق رو گذاشتم تا بهش هديه بدي تا يه وقتي اونم مثل من , توی
حسرت داشتن عشق تو نمونه
محبت و صداقت رو گذاشتم
... ...... دروغ رو برداشتم تا يه وقتي اونم مثل من به
عشقت شک نکنه
بي وفا
من توي کوله بارت يه چيزه ديگه هم گذاشتم
وفا رو توي کوله بارت گذاشتم تا يه وقتي اون رو هم مثل من
تنها نذاري و بري
شايد اون تحمل و صبره منو نداشته باشه
باهاش مهربون باش همون طور که با من بودي, دوستش داشته باش همون طور که من دوستت داشتم
از قلبش مراقبت کن ولي نه اونطور که از قلبه من مراقبت کردي
تو ديگه مالِ اونی...!
پاسخ:واقعا زیبا بود مرسی که وبلاگ من رو قابل دونستی
Power By:
LoxBlog.Com |