نفهمیدم


نوشته های خودم

حرف و نوشته های خودم

من آخرشم نفهمیدم از کجا اومدم  برای چی اینجام  بعد اینجا به کجا میرم ؟  اونجا چه کار می کنم  و بعد اونجاتکلیف چیه ؟



نظرات شما عزیزان:

بشار
ساعت8:56---19 آبان 1390

خدایا دستانم را به درگاهت
چشمهایم را به نور ایمانت
گوشهایم را به نجوای گوشنوازت
لبانم را به بلندای فریاد کردنت
و قلبم را به دریای بیکرانت سپردم
هیچ جز تو درمانم نیست
پس فریاد میزنم
سُبْحانَكَ يا لا اِلـهَ إلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب


Pe3are Tanha
ساعت22:27---17 آبان 1390
کوله بارت رو مي بندم , همه چيز رو برات گذاشتم

خيالت راحت باشه

عشق رو گذاشتم تا بهش هديه بدي تا يه وقتي اونم مثل من , توی

حسرت داشتن عشق تو نمونه

محبت و صداقت رو گذاشتم

... ...... دروغ رو برداشتم تا يه وقتي اونم مثل من به

عشقت شک نکنه

بي وفا

من توي کوله بارت يه چيزه ديگه هم گذاشتم

وفا رو توي کوله بارت گذاشتم تا يه وقتي اون رو هم مثل من

تنها نذاري و بري

شايد اون تحمل و صبره منو نداشته باشه

باهاش مهربون باش همون طور که با من بودي, دوستش داشته باش همون طور که من دوستت داشتم

از قلبش مراقبت کن ولي نه اونطور که از قلبه من مراقبت کردي

تو ديگه مالِ اونی...!


پاسخ:واقعا زیبا بود مرسی که وبلاگ من رو قابل دونستی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:,ساعت 1:7 توسط Shadow walker| |


Power By: LoxBlog.Com